محل تبلیغات شما

مردم انقدر فکر کردم 

ترازو زدم

هی بد و خوب اینو اون رو مقایسه کردم

ادمهای سن دار مثل پدر مادرم یکی رو انتخاب میکردن

جوون ترا یه چیز دیگه

اخر سر نشستم گفتم خدا خواهشا شب علاقه یکی رو تو دلم اونقدر بولد کن که اون یکی از چشمم بیفته

صبح پاشدم رفتم محل کار دومی رو دیدن

ادماشو ببینم . 

هیچی مهرش نشست به دلم

کلا محیطش کاری تر بود

محیط اولی بیشتر مسخره بازی و ل اس زدن بود -_-

بهش زنگ زدم گفتم من نمیتونم بیام

خدا کنه درست انتخاب کرده باشم 

#یادداشت شماره هجده - کار 2

#یادداشت شماره هفده - کار

#یادداشت شماره شانزده - چرنوبیل

رو ,یکی ,اون ,کار ,گفتم ,تر ,یکی رو ,کاری تر ,محیطش کاری ,دلمکلا محیطش ,به دلمکلا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها